غمی که تو دلمه اندازه ی یه عالمه...
تموم شدن. امتحانای لعنتی رو میگم. این ترم خیلی طول کشید. مثل یک ماراتن. خوب شروع کردم و بد تموم کردم! حالا فقط خدا کنه فیلتر پاس بشه. وگرنه آرزوی فارغ التحصیلی تو ترم بعد رو باید دفن کنم! استاد باید قبول کنه که امتحان این ترمش خیلی سخت بود ...
فردا باید برم دانشگاه کرج ببینم میشه مدار مخابراتی رو مهمان شم یا نه. اگه بشه خیلی خوب میشه چون مهدی میخواد تابستون مدار ۲ ورداره و اگه من واحد ورندارم وضعیت ترم بعد خیلی چپ اندر قیچی میشه!
بعدشم باید برم دنبال کارآموزی و بعدشم پروژه. اصلا فرصت استراحت ندارم. خیلی خسته شدم اما چاره ای نیست. اگه فیلتر و مخابرات ۲ پاس شن دیگه کرج رو بیخیال میشم. ولی...
امروز تنها روزیه که میتونم استراحت کنم.از فردا دوندگی ها شروع میشه...
زیادی خوبی کردم رفتی نموندی با ما
آخر خط رسیده دوسم نداری حالا...