این روزا خیلی خسته ام خودم نمیدونم چمه!
با اینکه دیروز یک روز عالی بود و همه چیز بر وفق مرادم رقم خورد نمیدونم چرا الان بازم...
مخابرات ۱ پاس شد!...اونم با صائب!...هنوزم باورم نمیشه...من با صائب مخابرات رو یک ضرب پاس کردم...منی که یه موقعی اینقدر از صائب میترسیدم که بعد از میان ترم تجزیه دیگه سر کلاسش نرفتم...منی که فکر میکردم برای اینکه با صائب یه درسو پاس کنی باید به اندازه ی یه فوق لیسانس سواد داشته باشی...حالا باهاش مخابرات ۱ پاس کردم اونم با ۱۴.۵ دیروز وقتی نمره رو تو کامپیوتر دیدم داشتم سکته میکردم...خدایا شکرت
اگه آنتن هم پاس بشه این ترم یه ترم خیلی خوبی میشه٬ فعلا میتونم بگم ترم خوبیه٬
همه ی بچه ها میگفتن ایمان خیلی اشتباه کردی الکترونیک ۳ رو حذف کردی میگن لطیفی آسون ترین امتحان قرن رو گرفته٬ ملالی نیست! ترم بعد با محمودی ورمیدارم و ایشالا یه نمره ی خوبی میگیرم...البته محمودی ترم اولشه که الکترونیک ۳ ارائه داده اما قراره یه بنده خدایی بانی خیر بشه و سفارش منو بهش بکنه...
دیروز تا ۵ دانشگاه بودیم و بعدشم با کامران و آرش رفتیم ونک تا هم حسن رو ببینیم و هم جیلی بیلی بخوریم...به من خوش گذشت چون از پاس کردن مخابرات شاد شاد بودم...
خدایا یه چیزی مثل خوره داره اذیتم میکنه اما نمیدونم چیه...
دلم براش تنگ شده؟...نه! نه! نه!
تا همسفری نیست مرا بال و پری نیست
زین خانه ی حسرت هوای گذری نیست
این بی خبر از عشق نداری خبر از من
روزی تو بیایی نمانده اثر از من
الان خیلی حالم گرفتست...تصمیم گرفتم الکترونیک ۳ رو حذف کنم...هیچ وقت تا این حد از حذف کردن یه درس ناراحت نمیشدم...ولی امروز...من پایم تو الکترونیک ضعیفه و امروز بدجوری چوبش رو خوردم٬ از صبح هر چی میخوندم نمیفهمیدم...به هر حال ترم آینده هم در خدمت استاد لطیفی خواهیم بود...
بقیه ی امتحانا...خوب بودن...از مخابرات ۱ راضیم...فقط امیدوارم صائب همونطور که باید ورقمو صحیح کنه٬ آنتن رو زیاد خوب ندادم٬ اما به پاس شدنش امیدوارم٬ کنترل رو خوب دادم٬ اما میگن اسلامی خیلی نمره رو میکشه پایین٬ و میکرو٬ به امید ۲۰ رفتم سر جلسه حالا شاید حداکثر ۱۴ بشم٬ خداکنه فقط مشروط نشم...
نمیدونم چی بگم٬ شاید دیگه توی وبلاگ اولم چیزی ننویسم...بچه ها همشون بی معرفتن...
اینم برای کسی که مطمئنم الان حالش خوبه و خوش...
خودمو گول میزدم توی دورنگیت
نمیخواستم ببینم دل سنگیت
میدیدم داشتی یواش یواش میرفتی
اما خواستم خوش باشی توی زرنگیت
هی میگفتم دل خوش فردا میمونم
واسه بودن تو بودی تنها بهونم
هی میگفتم که اینا همش یه خوابه
همه این حرفا یه شوخیه میدونم
تو چشات برقی نبود مثل گذشته
تازه فهمیدم از این حرفا گذشته...