غمی که تو دلمه اندازه ی یه عالمه...
تموم شدن. امتحانای لعنتی رو میگم. این ترم خیلی طول کشید. مثل یک ماراتن. خوب شروع کردم و بد تموم کردم! حالا فقط خدا کنه فیلتر پاس بشه. وگرنه آرزوی فارغ التحصیلی تو ترم بعد رو باید دفن کنم! استاد باید قبول کنه که امتحان این ترمش خیلی سخت بود ...
فردا باید برم دانشگاه کرج ببینم میشه مدار مخابراتی رو مهمان شم یا نه. اگه بشه خیلی خوب میشه چون مهدی میخواد تابستون مدار ۲ ورداره و اگه من واحد ورندارم وضعیت ترم بعد خیلی چپ اندر قیچی میشه!
بعدشم باید برم دنبال کارآموزی و بعدشم پروژه. اصلا فرصت استراحت ندارم. خیلی خسته شدم اما چاره ای نیست. اگه فیلتر و مخابرات ۲ پاس شن دیگه کرج رو بیخیال میشم. ولی...
امروز تنها روزیه که میتونم استراحت کنم.از فردا دوندگی ها شروع میشه...
زیادی خوبی کردم رفتی نموندی با ما
آخر خط رسیده دوسم نداری حالا...
لعنتی
یه آدم چقدر میتونه از خود راضی باشه؟
به من میگه من باهات کار دارم اما تو زنگ بزن!
خدایا دیگه خسته شدم
همه فقط ادعاشون میشه
اما وقت عمل که میشه میبینی به اندازه ی پشیزی برات احترام قائل نیستن
موقعی که مشکلی دارن تو براشون مثل برادری!!
اما وقتی همه چیز بر وفق مراده اصلا تو وجود نداری
خدایا چرا من اینجوریم؟
چرا دوست دارم به همه کمک کنم؟
کسایی که پدرمو در اوردن
کسایی که با ناراحتی من خوشحال میشن
بچه پررررررررررررررررررررو
خدا میدونه پول تلفن این ماهم چقدر بیاد
اونم برای صحبت با کسی که فکر میکنه آسمون سوراخ شده اون افتاده پایین
تقصیر خودمه
از هر کس باید قد ظرفیتش تعریف کرد
خیلی خسته ام
امیدوارم تمام اینا یه کابوس باشه و تموم شه
فقط دوست دارم خدا انتقام منو از همشون بگیره
همه ی کسایی که منو اذیت کردن و قلبمو شکستند
همه...
دیگه بسه دلکم زاری نکن
زاری نکن
واسه نارفیق خود آزاری نکن
زاری نکن
کهنه شد رسم رفاقت دلکم
بیش از اینها دیگه غمخواری نکن
زاری نکن
ما رو باش مشتمونو پیش همه وا میکنیم
مثه یه شیشه ی صاف با همه کس تا میکنیم
ما رو باش
سادگی این دل بی عرضه رو باش
که در قلبمونو روی همه وا میکنیم